روی دستش پسرش رفت ولی قولش نه...نیزه ها تا جگرش رفت ولی قولش نه...این چه خورشید غریبی ست که با حال نزار...پای نعش قمرش رفت ولی قولش نه...شیر مردی که در آن واقعه هفتادودو بار...دست غم برکمرش رفت ولی قولش نه...هرکجا مینگرم نام حسین است و حسین...ای دمش گرم سرش رفت ولی قولش نه...السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین..
نظرات شما عزیزان:
هزار شکر که گشتم مقیم کوی حسین
نماند در دل پُر حسرت، آرزوی حسین
خدا گواست نخواهم بهشت و حور و قصور
اگر همیشه بود، منزلم به کوی حسین
محبتش که به دل داشت جا، ز روز ازل
همان کشید مرا عاقبت به سوی حسین
چو خضر در پی آب بقا نخواهد رفت
کسی که زنده ی جاوید شد به بوی حسین
شود مشاهده وجه خدای عزوجل
کس ار ز دیده ی دل بنگرد به روی حسین
ز مرقدش همه دم، نور حق نمایان است
ببین تو نور خدا از رخ نکوی حسین
تفاوتی نکند خُلق و خوی آن با این
چه خُلق و خُوی محمد چه خُلق و خوی حسین
حسین و نام حسینم شده است ورد زبان
نباشدم به جهان غیرگفت و گوی حسین
دعای جن و ملک مستجاب خواهد شد
اگر دهند خدا را قسم به موی حسین
حیات بخش همه اهل عالم است، فرات
دریغ و درد ! کز آن تر نشد ، گلوی حسین
فغان و آه از آن دم ! که زینب محزون
به قتلگاه روان شد به جستجوی حسین
هزار پاره تنی غرق لجّه ی خون دید
زجور خصم جفا پیشه آن عدوی حسین
تو مادح دگران باش و هر چه خواهی گوی
هزار شکر که شوقی است ، مدح گوی حسین
نماند در دل پُر حسرت، آرزوی حسین
خدا گواست نخواهم بهشت و حور و قصور
اگر همیشه بود، منزلم به کوی حسین
محبتش که به دل داشت جا، ز روز ازل
همان کشید مرا عاقبت به سوی حسین
چو خضر در پی آب بقا نخواهد رفت
کسی که زنده ی جاوید شد به بوی حسین
شود مشاهده وجه خدای عزوجل
کس ار ز دیده ی دل بنگرد به روی حسین
ز مرقدش همه دم، نور حق نمایان است
ببین تو نور خدا از رخ نکوی حسین
تفاوتی نکند خُلق و خوی آن با این
چه خُلق و خُوی محمد چه خُلق و خوی حسین
حسین و نام حسینم شده است ورد زبان
نباشدم به جهان غیرگفت و گوی حسین
دعای جن و ملک مستجاب خواهد شد
اگر دهند خدا را قسم به موی حسین
حیات بخش همه اهل عالم است، فرات
دریغ و درد ! کز آن تر نشد ، گلوی حسین
فغان و آه از آن دم ! که زینب محزون
به قتلگاه روان شد به جستجوی حسین
هزار پاره تنی غرق لجّه ی خون دید
زجور خصم جفا پیشه آن عدوی حسین
تو مادح دگران باش و هر چه خواهی گوی
هزار شکر که شوقی است ، مدح گوی حسین
با حسین از یا حسین یک نقطه کم دارد ولی...
یا حسین گفتن کجا و با حسین بودن کجا...
یا حسین گفتن کجا و با حسین بودن کجا...
بابا را میـــــــــــدانمــــ چنـد بخشـــ استـــــ
بخــــشیـــــ
بــر روی زمیـــــــــــــــــــــــــــ ـن
و بخــشیـ ـــــــ
بر بالای نیـــــزه
اما اینـــکه عمـــــ ـــــــــو ، چـــند بخـ ــش استــــــ را نمیــــــدانمـــ
فقــط ، بــــ ـــابــــــ ــا میــدانــــــ ـــــــد....
بخــــشیـــــ
بــر روی زمیـــــــــــــــــــــــــــ ـن
و بخــشیـ ـــــــ
بر بالای نیـــــزه
اما اینـــکه عمـــــ ـــــــــو ، چـــند بخـ ــش استــــــ را نمیــــــدانمـــ
فقــط ، بــــ ـــابــــــ ــا میــدانــــــ ـــــــد....
در ايامي که بانو فاطمه (س) ارباب حسين (ع) را باردار بودند ، روزي پيامبر به ديدن ايشان رفتند.
ديدند بانو بشدت در حال گريه است.
فرمودند: فاطمه ام ، عزيز دل پدر چرا گريه ميکني؟
بانو فرمود: طفل از درون شکم با من حرف ميزند...امروز به من گفت: انا غريب...
پيامبر فردا دوباره به دیدن بانو فاطمه (س) رفتند.
ديدند گريه شان بيشتر شد. فرمودند چه شده فاطمه ام؟
بانو گفتند: پسرم به من گفت: انا اطشا...
فردا هم مجدد پيامبر رفتند و ديدند اينبار بانو از روزهای گذشته پریشان حال تر هستند.
پرسيد دخترم اينبار چه شده؟ بانو گفتند: پسرم گفت: انا عريان... پدر چه بر سر پسرم مي آيد؟
پيامبر سخت گريه کردند و فرمودند: بنا به حکم الهي اين پسر در صحراي کربلا لب تشنه و غريبانه سر بريده ميشود و تن عريانش را در صحرا ميگذارند...
بانو ناله اي کردند و فرمودند: آن زمان چه کسي کنارش هست؟ شما هستيد يا من؟ پدرش علي چطور؟برادرش حسن هم هست؟
پيامبر فرمودند: او هيچکس را موقع شهادتش ندارد...
بانو اشکش جاري شد و فرمود: پس چه کسي بر جنازه ي پسرم عزاداري ميکند و اشک ميريزد؟
حضرت گفتند: از نسل ما و امت من روزگاران بعد از ما آنقدر بر حسين اشک ميريزند که تا قيام و قيامت نام حسين زنده ميماند...
بياييد با اشکهايمان دل مادر ، دل بي بي فاطمه را تسلي دهيم...
السلام عليک يا حسين
السلام عليک يا بن فاطمه
السلام علیک یا بن رسول الله
ديدند بانو بشدت در حال گريه است.
فرمودند: فاطمه ام ، عزيز دل پدر چرا گريه ميکني؟
بانو فرمود: طفل از درون شکم با من حرف ميزند...امروز به من گفت: انا غريب...
پيامبر فردا دوباره به دیدن بانو فاطمه (س) رفتند.
ديدند گريه شان بيشتر شد. فرمودند چه شده فاطمه ام؟
بانو گفتند: پسرم به من گفت: انا اطشا...
فردا هم مجدد پيامبر رفتند و ديدند اينبار بانو از روزهای گذشته پریشان حال تر هستند.
پرسيد دخترم اينبار چه شده؟ بانو گفتند: پسرم گفت: انا عريان... پدر چه بر سر پسرم مي آيد؟
پيامبر سخت گريه کردند و فرمودند: بنا به حکم الهي اين پسر در صحراي کربلا لب تشنه و غريبانه سر بريده ميشود و تن عريانش را در صحرا ميگذارند...
بانو ناله اي کردند و فرمودند: آن زمان چه کسي کنارش هست؟ شما هستيد يا من؟ پدرش علي چطور؟برادرش حسن هم هست؟
پيامبر فرمودند: او هيچکس را موقع شهادتش ندارد...
بانو اشکش جاري شد و فرمود: پس چه کسي بر جنازه ي پسرم عزاداري ميکند و اشک ميريزد؟
حضرت گفتند: از نسل ما و امت من روزگاران بعد از ما آنقدر بر حسين اشک ميريزند که تا قيام و قيامت نام حسين زنده ميماند...
بياييد با اشکهايمان دل مادر ، دل بي بي فاطمه را تسلي دهيم...
السلام عليک يا حسين
السلام عليک يا بن فاطمه
السلام علیک یا بن رسول الله
در جامعه ای زندگى میکنم که :
بسیاری از مردمانش با یک ” استخاره ” هدف تعیین میکنند !
و
با یک ” عطسه ” از هدف خود دست میکشند !!
بسیاری از مردمانش با یک ” استخاره ” هدف تعیین میکنند !
و
با یک ” عطسه ” از هدف خود دست میکشند !!
برچسبها: